… عینهو بلوغ – عینهو نوار بهداشتی و ترس نفوذ خون از شورت به مانتوی خاکستری

خوابی دیدم …

همه مان بودیم …

وضعیت بیمارگونی احاطه ام کرده بود. درد در رگه های گردنم شبیه یک ترومای گاز گرفته ی دندان های ارتدونسی شده ی یک زن، پخش و پلا می شد. آوازهای مرضیه و حمیرا در جاده ای شمالی داشت حالت اتاق.

زن ها خوبند. زن ها منحصر به موهای بافته نیستند. منحصر به سینه های قلمبه ی وازده از زیر سینه بند. آن ها گردن هایی برای شبیخون دارند. انگشتانی برای توقف جستجو. ران هاشان به ستون های ناقوسخانه ی اعظم میلان باز می گردد. حتی یک تازه کار مثل من را نیز از پا در می آورد شناسه ی منجمد کشاله های انقباض گرفته شان هنگامه ی نزدیکی زبان ت به گوشتالوده ی فخر آمیزشان.

زنهایم عاری از قلب می باشند. عاری از درک شنیداری دوستت دارم گفتن من. و شماتت می کنند تحقیر ساختگی هیکل از کار افتاده ی من را. دیگر دست هایم برای کاووش زنانه ی شما حوصله ی ابراز عشق ندارد. شعر به زبانم کهنه است. چای به لبانم یخ. برف به موهایم جای. عشق به چشمانم بهت.

زنهایم …. زنهایم … که با الفبای پارسی به شما اعتبار موقتی می بخشم … از خرناسه هایم – از حق شناسی هایم – از نقض هفتگی عادت های ماهیانه ام – از ولنگاری آیینی م – از سلیقه ی کک و مکی ام – از برشتگی شاخک های غریزی ام – از کمابیش سوق الجیشی میانه ی آبدارم – از گوگوشم، از میمایم – از پوره ی سیب زمینی آغشته به خامه ی کاله ام – از آبشار سرگشته ی واژن م – از نمایش مضحک روتختی و چراغ خوابم – از رفته رفته مصائب ژاندارک صفت حوایم – از استفراغم – سارترم – جنس دوم دوبووارم – از مولن روژم – گیس گلابتون آسیاب بادی های دون کیشوتم – گرازهایم – مزرعه ی حیواناتم – سه تار آویخته به میخم – گیتار فروخته شده به 30 هزار پول رایج مملکت بی صاحابم – از دفم – های وهویم – مولوی فروخفته در قونیه ی یک هفته 980 هزار تومنی ی نداشته ام – از ایالات شرق گرفته ی آمریکای جنایتکارم – آقای خوبم – توفان سندی ام. اندی ام – از شهره صولتی و ترانه های شیش و هشتم – از پلشتی آوازهای مساجد زابلم – از هندم – گنگم – کابلم …

خوابی دیدم … زنی بود … صحرای آغازین پاریس – تگزاس … به همان ابهام رایج … نمایی از بالا چونان پرواز فرشتگان گم کرده معصومیت در بهشت بر فراز برلین … بعد ورود به خانه ای قجری چونان فریماه پرده ی آخر … بعد انگشتانی له شده با حلقه ای بسان نمای نهایی نرگس …. سرخوشی آب یخ ریختن رابرت دنیرو روی کیرش در گاو خشمگین … همه مان بودیم … تو .. من .. مینا .. سه تایی در هم لولیده … حشیش می کشیدیم به اتفاق …

صبح بالشتم از موهای رنگین دو تن به جنگل بلوط های بلفی و لی لی پیت پهلو می زد عینهو 7 سالگی … عینهو بلوغ – عینهو نوار بهداشتی و ترس نفوذ خون از شورت به مانتوی خاکستری.